- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت
من سلاحم گریه و با گریه طوفان میکنم سنگ را حتی به وقت گریه، گریان میکنم مثل زهـرا مـادرم، مثل رقـیه خـواهـرم دودمـان ظلـم را با اشک ویـران میکنم زندگانی مرگ تدریجی است بعد از کربلا کنج غربت درد را با درد درمان میکنم بـیاراده ذکر لب عجـل وفـاتی میشـود هر زمان که یاد از شام غـریبان میکنم گـاه یـاد قـاسـم و گـاهـی بـه یـاد اکـبـرم هر زمان که قصد رفتن بر گلستان میکنم حـرمله داد مرا بد جـور در آورده است تا تـوانـم لعـن بـر آن نامسـلـمان میکـنم هر کجا که حرف کفن و دفن آید در میان بیاراده یـاد از آن جـسم عـریـان میکنم تا صدای قـاری قـرآن به گوشم میرسد یاد از آن مجلس و آن چوب و دندان میکنم خواهرم آن شب جلوی چشم من دق مرگ شد شرم از آن ماجـرای کـنج ویران میکنم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
سرت در سجده انگاری که در عرش برین باشد اگر چه ظاهراً سجادهات روی زمین باشد پُر از اشک و دعا و روضه و حال مناجات است غزل وقتی که در توصیف زین العابدین باشد تو زین العابدین هستی و بی شک این لقب یعنی عـبـادات تو در حـدّ امیـرالـمـومنـین باشد کتاب الله و عترت، این سخن یعنی برای ما دعـاهـای تو باید پیـش قـرآن مبـیـن باشـد اگر پـای پـیـاده راهـی کـربو بلا هـستـیم سـخـنـرانی تـو آغـاز راه اربـعـیـن بـاشـد شفا پیداست در بیماریات، اعجاز یعنی این که در بیـمـاری آقـای ما احـیای دین باشد در عاشورا اگر تب داشتی پس تشنه تر بودی اگر راوی حقیقت گفته پس حالت چنین باشد چنان گریان داغ سروهای ایل خود هستی که هر کس دیده سیمای تو را اندوهگین باشد ولی با این همه من ماندهام ای یادگار عشق چه باید کرد وقتی دست غم در آستین باشد چه باید کرد وقـتی کـاروانت راه میافـتـد ولی هـمراه نامـوس تو خـولی لعـین باشد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
داغی از دشت بلا شد به جگر مرهم تو که تویی سِـرِّ خـداوند و خدا محرم تو تا قـیامـت بخـدا زنـده و جـاویـد تـویی تو که هر لحظه به لب ذکر خدا داشتهای کـربلا دیـدی و هـمـواره نـدا داشتهای این چنین بود که سهم دل تو گشت بلا چشمۀ مهر و مه و اختر و خورشید تویی آن که زنـده دل ما کـرد به امیـد تویی خونِ دل گشتی و در ساغر و هر جام شدی سال ها غصه و رنج و محنی کُشت تو را یاد جانـسوز شه بیکـفـنی کُشت تو را ذرّه ذرّه ز غــم کربوبـلا جـان دادی تو خودت در هـمه ایـامِ اسارت بودی شاهد بیکسی و جور و جسارت بودی شام ویـران شده و یک گـل لاله دیدی دیدی آن چه به سرت آمده است ای جانان ذرّه ذرّه شـدهای آب به قـلـب سـوزان خود که دانی به ولای تو اسیـریم همه
: امتیاز
|
زبانحال امام زین العابدین علیه السلام قبل از شهادت
در چهل سالِ گذشته اشک من رگبار بود ابرِ بارانزای چشمم روز و شب پربار بود از گلویم آب خوش پایین نرفته هیچ وقت کامم از خشکیِ داغِ تشنگی سرشار بود زنـدگی کردم تـمام خـاطرات خویش را پیش چشمم روضهها هر روز، در تکرار بود آه از آن لحظه که دیدم جسم بابا را به خاک پیکری که روی آن انگار، یک نیزار بود از همان ساعت که روی نیزهها خورشید رفت دائما پیـش نگـاهـم رقـص نـیـزهدار بود من نماز اشک میخواندم به محراب بلا روبـرویم روی نیـزه قـبـلهای سـیّار بود وای، از شـام و تـمام چـشمهای هـیز آن دستهایم بسته بود و عمه در بازار بود روضههای شام، از کرب و بلا هم بدتر است مُردم از این داغ، که ناموس، در انظار بود وای، از طشت طلا و قاریِ بزمِ شراب آیه خواند و در جوابش خیزران در کار بود وای، از چشمِ خریدار و نگـاه هرزه اش کار او اصرار و کار عـمهام انکار بود منشاء این هتک حرمتها همان روزی ست که دید، حیدر همسرش بین در و دیوار بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام سجاد علیه السلام
سر خاک کف پای تو یا حضرت سجاد جان، مست تولّای تو یا حضرت سجاد دل غـرق تجلّای تو یا حضرت سجاد دست من و اعطای تو یا حضرت سجاد پـرواز دهد ذکر تو تا عـرش دعـا را جـنت، شنـود از نفـست بـوی خـدا را تو وجه خـدا، دست خدا، چشم خدایی تو روح دعـا، بـال دعـا، قـلب دعـایی تو کعبه و تو زمزم و تو سعی و صفایی تو مشعر و خـیف و عـرفاتی و منایی تا دور تو ای کعـبه مقـصود نگـردنـد حـجـاج، طــواف حــرم الله نـکــردنـد ای آب بقـا، قـطرهای از آب وضویت وی خضر نبی، نخله سبزی، لب جویت گـلبـوسۀ جان دو جهان بر گـل رویت اربـاب دعـا چـشم گـشودنـد به سویت خورشید دو گـیتی مه هر انجـمنی تو آئـیـنـه زهـرا و حـسیـن و حـسنـی تو مهر تو همه خـیل رسل راست وظیفه گـفـتـار تو در لـوح الهی است لطیـفه بـر لـعـل لـبت، بـوسـۀ آیـات شـریـفـه مصحف، بود از فاطمه و از تو، صحیفه اول عـلـی از سـلـسلـۀ خـیـر الانـامـی چـارم ولـی حـق پـدر هـشـت امـامـی تـو نـور فــروزنـدۀ مـصـبـاح هـدایـی ســر سـلـسـلـۀ نـســل امــام شـهـدایـی و الله تـو، پـیـغــامـبـرِ خــون خـدایـی همسنگـر سرهای ز تن گـشته جـدایی هر چند که بر گردن خود، سلسله داری جا در دل بـشکـستۀ هر سلـسله داری پـرواز کـند طـایـر وحـی از چـمن تو شمـشیر خـدا خـطـبۀ دشمـن شکـن تو افـسوس که شد سنگ جواب سخن تو زنجـیـر کـند گـریـه بـه زخـم بـدن تـو بس گل، که به سر ریخت ز سنگ لب بامت افـسوس که بُـردنـد به ویـرانـۀ شامت غـیر تو که ای یوسف زهـرای شهیده گـردیـده پـیــام آور سـرهـای بــریــده جـای صلوات از هـمـه دشنـام شنـیـده خـون دلش از حـلـقۀ زنجـیر چکـیده؟ گیرم که عـدو برد سوی شام خـرابت ای کـاش نـمیبـرد سوی بـزم شرابت ای طایر رحمت، ز چه رو بال و پرت سوخت هر لحظه دل از شعلۀ داغ دگرت سوخت افسوس که در ماه محرّم، جگرت سوخت از زهر جفا یکسره پا تا به سرت سوخت یک کرب و بلا سوز دلت بود به سینه تا کرب و بلا شد ز غمت شهر مدینه عمری به دل سوختهات، سوز نهان بود خون جگرت، دم به دم از دیده، روان بود چشمت به عزای شهدا، اشک فشان بود از کعب نیاَت، بر بدن خسته نشان بود در غسل تو یاران ز جگـر آه کـشیدند بـر پـیکـر پـاکت اثـر سـلـسـله دیـدنـد هر شب دل زارم شده، زوّار بـقـیعـت ای کاش نهم چهـره به دیـوار بقـیعـت چون شمع بسوزم به شب تـار بقـیعت خـون گـریه کنم، لحـظۀ دیدار بقـیعت گیرم به دل شب ز دل خـاک سراغت گریم به تو و تربت بیشمع و چراغت من «مـیـثـم» دلـسوخـتـۀ زار شـمایـم خـاک قــدم مـیــثــم تــمّــار شــمــایــم شـرمنـده که با هـیچ، خـریـدار شمایم هر چـنـد بـدم، عـبـد گـنهـکـار شـمایم نامـم ز ره لطف به خـاطـر بـسپـاریـد در مصحف صدّیـقـۀ کـبری بـنگـارید
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
اشکـی که میریـزم برایت فرق دارد صاحب عـزای من عزایت فرق دارد نـام غـریب تو بـرایـم گـریـهدار است مرثـیه خـوانـی در هـوایت فرق دارد تـابـی نـداری تا که بـیتـابـی نـمـایـی نـی در نــوای نـیـنــوایـت فــرق دارد حـالـی که داری با تـمـام مـردم شهـر جـان دو عـالـم به فـدایت...فـرق دارد آقای من گـریـهست " قـوت غالب" تو با دیـگـران آب و غـذایـت فـرق دارد بـا شـاهـدان دیگـر غــوغــای گـودال هـر بـار شـرح مـاجـرایت فـرق دارد ای کوه صبر از زخم "قتل صبر" گفتی حال و هـوای روضههایت فرق دارد زخـمی که تیـر حـرمله بر قـلبـتان زد بـا داغ دیـگـر بـینـهـایـت فـرق دارد داغ سـه سـالـه گــوشـۀ دنـج خــرابــه این گـریههای "هایهـایَت" فرق دارد مـولای سجـاده نـمـاز اشک خـوانـدی پـس بـا هـمـیـشـه ربـنـایت فـرق دارد در هر شب جمعه پـریشان حال بودی حـتـمـاً بـه یـاد روضـۀ گــودال بـودی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام سجاد علیه السلام
یک کم از اشک تو در میزان دریا کم نبود پیش غمهای تو غمهای دو عالم غم نبود سر به مُهر کـربلا می بُرد در سجادهاش آن که پیش هیچ کس غیر از خدایش خَم نبود بعد قـرآن در نـزول آیـههای مُـحکَـمات هیچ نطقی در جهان چون خطبهات مُحکم نبود پِلک بر هم میزدی کرب و بلا میشد مرور مقتلی کامل تر از چشمت در این عالم نبود روضۀ در پردهات این بود که، در طول راه غیر تو با عمه جانت هیچ کس مَحرَم نبود گرچه کشتت ذره ذره شمر، با سَمِّ هُشام در حقیقت قاتلت هم شمر بود و هم نبود با حساب روضۀ گودال و ظهر و خیمهها عـلّتِ اصلـی مرگت حـتم دارم سَـم نبود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر امام
الـســلام ای قـبـلـۀ اهـل نـظـر السلام ای گـریۀ شب تا سحـر السلام ای روضههای پُر شرر السلام ای عـابد خـونین جگـر ای که غم گشته انیس خاطرت ای که جز مهدی نباشد زائرت ای مــزارت قــبــلـۀ اهـل ولا ای امـام چـارم ارض و سـمـا ای همیشه در دلت روضه به پا داغـهـا دیـدی تـو در کـربـبـلا مصلحت این بود در تب بودهای راوی غـمهـای زیـنب بودهای عمری از غـم دیـدۀ تر داشتی ارث غربت را ز مادر داشتی بـر دلـت داغ بــرادر داشــتـی روضههای شمر و خنجر داشتی روز عـاشورا ز یـاد تو نرفت غـربـت بـابـا ز یـاد تو نرفت گر که دیدی پاره پاره پـیرهن این همه شمشیر و نیزه، یک بدن در دل گـودال جـسمی بیکـفن سر به رو نی به روی خاک تن بر لـب تو الامـان از شـام بود خـون دلهـا از غـم دشنـام بـود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
آن شب که آسـمان خـدا بیسـتاره بود مردی، حضور فاجعه را در نظاره بود در سوک خیمههای عطش، زار میگریست مشکی که در کنار تـنی پاره پاره بود سـهـم کـبـوتـران حــرم از حـرامـیـان بال شکسته، زخم فزون از شماره بود زخمی که تا همیشه به نای رباب ماند از شـور لای لایـی یک گـاهـواره بود چیزی که برد قافـله با خود ز کـربـلا چشم به خون نشسته، دلی پرشراره بود میدوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه انگـشتـری که هـمسفـر گـوشواره بود راهی که کوچه کوچه به بن بست میرسید در طول این مسیر فقط راه چاره بود!
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت امام سجاد علیه السلام
پخش سبک (به سبک: ای ماه من می ریزم از....) من که دگـر بار سـفـر بـستم مدیـنه من زائـر کـرب و بلا هـستم مدیـنه میسوزد از پا تا سرم، ای وای، ای وای شد پـاره پـاره جگـرم، ای وای، ای وای شـد لحـظههـای آخـرم، ای وای، ای وای از چشم زین العـابدین، ای وای، ای وای خون میچکد روی زمین، ای وای، ای وای مدیـنه حـالـم را ببـیـن، ای وای، ای وای ************************* با چشم خود دیـدم حـرم آتش گرفته دیـدم که از پـا تا سرم آتـش گرفـته عمه به سوی من دوید، ای وای، ای وای او نـالههـایـم را شنـیـد، ای وای، ای وای او بارها جـانم خـریـد، ای وای، ای وای تـنهای بی سر دیـدهام، ای وای، ای وای من عون و جعفر دیدهام، ای وای، ای وای من جسم اکـبـر دیـدهام، ای وای، ای وای ************************* دیـدم مـیـان قـتـلـگـه بـا اشک دیـده من بـوسۀ عـمّه به رگهای بـریـده من دیدهام باغ خزان، ای وای، ای وای دیدم که عمّه شد کمان، ای وای، ای وای من بـودم و آه و فغـان، ای وای، ای وای دیدم به پیکر سر نبود، ای وای، ای وای انگشت و انگشتر نبود، ای وای، ای وای هـرگـز مرا باور نبود، ای وای، ای وای ************************* زخم زبانها کرده همچون شمع، آبم در شام و کوفه خارجی کردند خطابم من اشک و ناله دیدهام، ای وای، ای وای افـسـرده لالـه دیـدهام، ای وای، ای وای پـیـر سه ساله دیـدهام، ای وای، ای وای خون ریزد از چشم ترم، ای وای، ای وای دیدم سه ساله خواهرم، ای وای، ای وای بـاشـد شـبـیـه مـادرم، ای وای، ای وای
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت امام سجاد علیه السلام
مـن امــام ســاجــدیــنـــم ای مـدیـنــه دل غـمـیـنــم ای مــدیـنــه آمـد امـشـب لــحــظـههـای آخــریـنــم ای مدینه بودهام من یار عشق بودهام من قـافـله سـالار عشق ای مـدیـنه با دو دست بـستهام رفتهام من بر سر بازار عشق وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** مـانـدم از كـجــا بـگـویـم از غــم و بــلا بــگــویــم ای مـدیـنـه بـا تـو امـشب مـن ز كــربــلا بـگــویـم دیـدهام پـر خــون دل آواره را دیـدهام تـنهـای پـاره پـاره را من به روی دست بابایم حسین دیـدهام لـبخـند شیـر خـواره را وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** جـان من بر لـب رسـیـده دیــدهام گـلـهــای چــیــده مـثـل عــمـه بـوســه دادم مـن بـه رگـهــای بــریـده بی كـفـن جـسم امـامـم دیـدهام از تماشایش به خود لـرزیدهام خـم شدم من تن پاره پـاره را در مـیــان بــوریـا پـیـچـیـدهام وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** من ز غـم افـسـرده بـودم مـثـل گـل پـژمـرده بـودم اگـر عــمـه نــبـود آنـجـا تـوی خـیـمـه مُـرده بـودم كــاروان اشـك و نـالـه دیـدهام چــیـدن یـك بـاغ لالـه دیــدهام نیمه شب در گوشۀ ویرانه من داغ زهـرای سـه سالـه دیـدهام وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** كـنج ویـران در بـرم بود او سه ساله خواهـرم بود من خودم دیدم كه رویش مـثـل زهــرا مـادرم بـود طفل خسته پیـكرش آزرده بود پیش چشمم تازیانه خورده بود گـر نـمیشد عـمۀ من سپـرش او به راه شام و كوفه مُرده بود وای من ای وای من، وای من ای وای من
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت امام سجاد علیه السلام
به تاب و تَعـبَم من، ز غـم لَبالَبم من اگر که زنده ماندم، رَهین زینبم من مـنـم یـوسـف زهــرا که ماندهام به صحرا واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲) ********************** مـنـم یـوسـف زهــرا که ماندهام به صحرا واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲) ********************** اگر مرا نکشتند، نه اینکه بود امانم عدو گمان نمیکرد، که من زنده بمانم مـنـم یـوسـف زهــرا که ماندهام به صحرا واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲) ********************** چنان عدو دو پایم، به زیر ناقه بسته که دانههای زنجیر، به اُستخوان نشسته مـنـم یـوسـف زهــرا که ماندهام به صحرا واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲) ********************** مـنـم یـوسـف زهــرا که ماندهام به صحرا واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲)
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
گریه کرد و آه سردی از دل مضطر کشید آن که با انگشت زخمی لالهای پرپر کشید کوچه کوچه شهر پیغمبر سراسر ناله شد تا شهـیـد زنـدۀ زینب عـبا بر سر کـشید روضه یعنی بعد روز واقعه با دست خود نیزهها را یک به یک از پهلوی اکبر کشید روضه یعنی که عموی خوش قد و بالاش را تکه تکه مثل طفل کوچکی در بر کشید از خجالت آب شد در پیش چشمان رباب هر زمانی که گریزش به لب اصغر کشید روضه یعنی اینکه این آقا به چشمش دیده است بیحیا دشداشهاش را تا زد و خنجر کشید روضه یعنی دست های ناتوانش بین راه خارها از دست و پای زخمی خواهر کشید روضه یعنی روضههای ناتمام محفـلش باز هم مرثـیههایش به شبی دیگـر کشید رشته کوه درد و غم را مثل زخم کهنهای روی دوش خستهاش تا لحظۀ آخر کشید مو کنان، مویه کنان بر سینه و سر میزنیم یک عـلی دیگر از این خانواده پر کشید
: امتیاز
|
ربانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت
تا اشک هست در بصرم گریه میکنم با این تـوان مخـتـصرم گـریه میکـنم تـنها نه با دو چـشم تـرم گـریه میکنم با خـون مانده بر جگـرم گریه میکنم رنـگـم زمـان دیـدن مـذبـوح مـیپــرد یا لحظهای که طفـل گـلـوبند میخـرد یا مادری که کودک شش ماهه میبرد با هر چه هست دور و برم گریه میکنم روح صحیـفه پُـر شده از گریه کردنم خـمس عـشر، بهـانه شده بهـر شیـونم گـاهـی گـریـز بـین ابـوحـمـزه میزنم بـیـن نـوافـل سـحــرم گـریـه مـیکـنـم از خـندههای حـرمـله زجری کشیدهام من کـه عـقـیـلـه را سـر بـازار دیـدهام بـر دردهـای عــمـۀ قـامـت خـمـیـدهام بر غـربت بـزرگ حـرم گریه میکنم ناموس خود به ناقۀ عریان که دیده است؟ آتش میان زلف پریشان که دیده است؟ افـتادن قـطار اسیـران که دیـده است؟ عمری است با غم سفرم گریه میکنم بایـد چه کـرد بـین گـلـو آه و نـالـه را زخـم عـمیـق پهـلـو و بـازوی لاله را خیلی زدند خواهر من را، سه ساله را یـاد رقـیـه بـا پـســرم گـریـه مـیکـنـم وقـتـی عـقـیـلـه وارد بـزم شـراب شـد وقتی که خواهرم به کنیزی خطاب شد روی سـرم تـمـام زمـانـه خـراب شـد بر خـاک ریخـته به سرم گریه میکنم یــادم نـمـیرود پــدرم را پـیــاده بـود هر طور بود روی دو پـا ایـستاده بود بر نـیزۀ غـریـبی خـود تکـیه داده بود بـر حـال غـربت پـدرم گـریه میکـنـم عمامهاش به خاک لگـد مال مانده بود خـیلی غـریب در ته گـودال مانده بود با کام تشنه، زخمی و بیحال مانده بود از اوج روضه با خبرم، گریه میکنم بـالـم زمـان پـا شـدنـم تــیـر مـیکـشـد از داغ زهـر کـل تـنـم تـیـر مـیکـشـد حالا که تشنهام... بدنم تیـر میکشد... ... یاد عموی تشنه ترم گـریه میکـنم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
بعد عـمری، که گـرفـتار غـم بابا بود بازهم گوشۀ یک حجره، تک و تنها بود پسر سـوم زهـراست، مـراعـات کـنید بـخـدا هـمـسـفـر عـمـۀ عـاشـورا بـود باغ گل دید، ولی غـم ز دلش باز نشد او فـقـط، فـکـر گـلــوی پـسـر آقـا بود ذبح میدید، پر از شور و تلاطم میشد آه، انگـار به فـکـر عـطـش مـولا بـود دائماً اشک برای غـم عـاشورا ریخت فکـر سـقـا و تـن گـل پـسـر لـیـلا بـود زهـر، نـاچـیـزتـریـن قــاتـل آقـا بـوده قـاتـلـش، داغ پـریـشانی دخـتـرها بود جگرش سوخت، به یاد غم آن روزی که بـزم نـامـردی اولاد "زنـا" بـرپـا بـود دو سه تا مهرۀ شطرنج و شراب و نامرد اصلا انگار نه انگـار، رباب آنجا بود عـمۀ بیکس و تنها، وسط بزم شراب او که پر دردترین، خواهر این دنیا بود چوب را بر لب و دنـدان پدر میکوبید بــزم نه، قـتـلـگـه ذریــۀ زهــرا بــود
: امتیاز
|
ربانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت
چـل سال هرشب روضه گردان تو بودم بـا عـمـههـا، پـاره گـریـبـان تـو بـودم چـل سال شد حرف از تنت، چل سال مُردَم رفـتم سر سفـره ولی چـیزی نخـوردم چـل سال تقدیر دل من درد و غم بود هر چـیز میدیـدم گـریز روضهام بود نـعـلـیـن پــا کـردم بـیـابـان یــادم آمـد رفـتـنْ روی خـار مـغـیـلان یـادم آمـد چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد داغ حصیری بر دل من شعله ور شد هر جور میشد روضه را مکشوفه کردم هـرکـس سـلامـم داد یـاد کـوفـه کردم وقتی عـبا دوشم کـشیدم گـفتم ای وای تا اشک دختر بچه دیدم گفـتم ای وای در کوچـهها رد طنـاب آمـد به چـشمم نـوزاد تا دیـدم ربـاب آمـد به چـشـمـم رفـتم به تـشیـیـع جـوانهـا گـریه کردم با خـنـدههـایِ سـاربـانها گـریـه کـردم عمامهام افتاد و بیحـد روضه خواندم انگشتر از دستم درآمد روضه خواندم هر جا شلـوغی بود ماتم سهـم من شد شرمـندگی از خـواهـرانم سهم من شد حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است در ظرف آبم روضه جام شراب است
: امتیاز
|
مرثیه و شهادت امام زین العابدین علیه السلام
نـالـۀ واعـطـشـا بر جـگـرش میاُفـتاد آب مـیدیـد بـه یـادِ قــمـرش میاُفـتـاد بیسبب نیست که از جملۀ "بَکّائون" است اشک از گوشۀ چشمانِ ترش میاُفتاد شیرخواره بغـل تازه عـروسی میدید یـادِ لالایِ ربـاب و پـسـرش میاُفـتـاد با دلی خون شده میگفت که الشام الشام تـا به بـازار مـدیـنـه گـذرش میاُفـتـاد جلوی پـای سکـیـنـه دم دروازۀ شهـر از رویِ نـیـزه علمدار سرش میاُفتاد روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند تا به صحرا و خرابه نظـرش میاُفتاد گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یـادِ خـنجـر ِکُـنـد و گـلـویِ پدرش میاُفتاد وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعههایِ پدرش دور و برش میاُفتاد
: امتیاز
|
زبانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت
نـسیـم گِـردِ سر اطـهـر تو می چرخید چقدر بر سَرِ نـیـزه سَـرِ تو می چرخید میـان شعـلـه من و ساربـان تَهِ گـودال برای بُـردنِ انـگـشـتـرِ تو می چـرخید پس از اصابتِ هر سنگ گونه ات می ریخت به رویِ نیزه کمی حنجر تو می چرخید نرفته از نظرم مجلس شراب و رباب به نیزه اش سَرِ آب آورِ تو می چرخید دو دست من به غُل و جامعه به گردن بود که چشمشان به سویِ دختر تو می چرخید
: امتیاز
|
زبانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت
اگرچه شمع از آتش به روی سر دارد منم همان که زِ غم شعله بر جگر دارد پس از تو نوبتِ سی سال گریۀ من بود پس از تو در همه احوال گریۀ من بود شبـیه گریۀ طـفـلان خـیـزران خورده شـبـیـه گــریـۀ پـیـرِ زنِ جـوان مُـرده پس از تو گوشۀ سجاده ام پُر از اشک است پس از تو قامتِ اُفتاده ام پُر از اشک است پس از تو صحبت بازار می کنم هر روز شکایت از غم انظار می کنم هر روز تمامِ شهـر از این گـریه ها خـبـر دارد که گریه بر جگـر سنگ هم اثـر دارد
: امتیاز
|
زبانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت
سی سال گریه کرده ام آن ظهر داغ را چـشـمـم سـرود وسـعـت آن اتـفـاق را تنهایی ام صحیفه صحیفه ورق زده ست یعـقـوب وار قـصۀ اشـک و فـراق را هر شب عـبـور قـافـله ای بـاز می کند در من مـسیـر تـازۀ شـام و عـراق را بـگـذار تـا ز خـاک سـجـودم بـرآورم هـفـتاد و دو صنوبر آن کوچه باغ را بگذار لب به لب شوم از جـام تشنگی در مـن بــریـز بــادۀ لـبــریــز داغ را در آب و خاک... آتش من گر گرفته است طوفان! به حال خود بگذار این اجاق را حج مرا ببـین و فـرزدق شو و بخوان شاعر! بخوان و گریه کن آن اتفاق را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام زین العابدین علیه السلام
آسمان هم خجـل از چشم تو و بارانت آخـری نیست بر این گریـۀ بی پـایانت آب می بینی و طفل و گل و سقا و جوان بـیـشـتـر می شود انـگـار غم پنـهـانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می داند که چه آورده خـرابـه به دل ویـرانـت سخت سوراند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت زخمی بزم شراب است دلت بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا درمانت خیزران تا که به دستان کسی می بینی درد مـی گـیـرد نـاگـاه لـب و دنـدانـت
: امتیاز
|